سبک زندگی اسلامی
علت عبادت چیست؟:از امام رضا (ع) پرسيدند: علت عبادت چيست؟ايشان فرمودند: علتش اين است كه خدا را فراموش نكنيد و خدا در زندگی تان متجلی باشد. فقر خودتان را فراموش نكنيد و ادب برخورد با خدا را ترك نكنيد و از عوامل دور نشويد. در ادب اجتماعی مراوده و ارتباط دوستی میآورد. وقتی با كسی رفت و آمد میكنی و بيشتر ارتباط داری، وابستگی بيشتری ايجاد میشود. نفس اين عبادت كه من روزی پنج بار در روز بايستم و تكبير بگويم و حمد و سوره بخوانم، ايجاد رابطه است. انسان احساس هويتی ميكند. حتی گاهی بعضیها كه آدمهای ريشه دار و تحصيل كرده هم هستند، میگويند: ما چند سال است كه از خدا چيزی را میخواهيم ولی هرچه دعا ميكنيم اجابت نمیشود. من هم ديگر كنار گذاشته ام. يعنی تصورش از دعا، اجابت است. در دعا هدف اجابت نيست.روايت داريم: گاهی دعا ميكنيم و مستجاب میشود و خدا به فرشتگان میگويد: اين را ديرتر ابلاغ كنيد تا بنده با ما حرف بزند. من صدای او را دوست دارم. شما يك قفل محكم در مغازه زده ايد و بازهم میگوييد: دعا كن. قرص سردرد میخوريد وباز هم ميگوييد: دعا كن. در دعا هدف ارتباط است نه استجابت دعا. اين را بايد دقت كرد كه باعث يأس در مردم نشود. دکتر رفیعی
برای پیبردن به گوشهای از عظمت آفرینش باید بدانیم که: میزان انرژی که خورشید در ۱ ثانیه تولید میکند برابر است با میزان تولید برق تمام کشورهای دنیا در مدت ۱ میلیون سال!امیرالمؤمنین عليه السلام: اى خداوند سبحان! چه عظيم و پر شكوه است آنچه از آفرينش تو مى بينيم! و چه خُرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو ! و چه هول انگيز است آنچه ما از ملكوت تو مى بينيم! و چه حقير است آنچه ما مى بينيم در برابر قدرت و سلطنت نا پيداى تو از ديدگان ما! چه بسيار است نعمتهاى تو در اين دنيا ! و چه اندك است اين نعمتها در برابر نعمتهاى آخرت! ميزان الحكمه جلد3 صفحه 414
رضایت امام علیهالسلام، ارزشمندتر و بالاتر از قضاوت مردم!:حضرت امام رضا علیهالسلام به یونس بن عبدالرحمن فرمودند:
ای یونس! وقتی امام تو، از تو راضی باشد، تو را چه باک که مردم دربارهی تو چه میگویند.ای یونس! اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور کنند که کلوخ (یا سنگ و خاک) است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مىکاهد؟عرضه داشت: خير.
امام رضا علیه السلام فرمودند: اگر در دست تو، کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است، آيا داوری مردم به آنچه که در دست توست، قيمت میدهد؟گفت: خير. فرمودند: يونس! اگر امام عصر تو از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمىآورد.
زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی میکرد ، پدر خانمش ، ملاصدرا ، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر میبرد .در همان ایام در قمصر ، جوانی به خواستگاری دختری رفت . والدین دختر پس از قبول خواستگار ، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود .
از این رو ، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و میخواستند همدیگر را ببینند ، به فکر چارهای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند . لذا عروس حیلهای زد و گفت : من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام میآیم و تو هم داخل کوچه بیا ، همدیگر را ببینیم .در آن وقت مقرر ، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان میداد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را میخواند :اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی-اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
در این حال ، عارف بزرگوار ، ملاصدرا از کوچه عبور میکرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد . او یک شبانه روز بلند گریه میکرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید :چرا این گونه گریه میکنی ؟ ملاصدرا گفت : من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن میگفت . گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال میدانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم . لذا به حال خود گریه میکنم .
یک جرعه کتاب :ما در محلهی ناامنی زندگی میکردیم. یک شب که مجبور بودم برای رسیدن به اتومبیلم از کوچه پشت خانه عبور کنم، از شوهرم خواستم تا از پنجره طبقه دوم مواظب باشد، تا برایم اتفاقی رخ ندهد.به دور از امنیت خانه و در دل تاریکی شب، احساس ترس بر من مستولی شد. برگشتم و شوهرم را پشت پنجره دیدم. او از پشت پنجره مرا نگاه میکرد، او آنجا بود و بلافاصله ترسم ناپدید شد و احساس امنیت و آرامش کردم. بعد به این فکر افتادم که اعتقاد به خدا، همان احساس آرامش و امنیتی را که به آن احتیاج دارم به من میدهد. با علم به این موضوع که او همیشه حاضر و ناظر بر اعمال ماست، کوشیدم تا به این منبع امنیت بیشتر تکیه کنم. وابستگی متقابل
چقدر باید گل کاشت و چقدر باید گل چید تا شیشهای پر شود از گلاب!...و آبرو مثل گلاب است ، به راحتی به دست نمیآید ، مراقب باشید به راحتی از دست ندهید. کانال عرفان
برچسبها: سبک زندگی اسلامی