قانون کلی و اصل قرآنی در زندگی هر انسانی
کم نیستند افرادی که آرزوی سعادت و خوشبختی دو جهان را در سر میپرورانند اما با این حال بسیاری از آنها این خواست مهم و ارزشمند را در پایینترین درجه اولویتهای خود نگه داشتهاند؛ چراکه برای دستیابی به این مهم کمترین زحمت و تلاش را به خود راه نمیدهند، این دسته از افراد برای دستیابی به آرزوهای زیبای خود در دنیا نه تنها گامهای مثبتی برنمیدارند، بلکه نوع عملکرد آنها نیز بر خلاف دستیابی به آرزوهایشان است؛ در این بین نه تنها خود را مقصر کاستیهای موجود نمیبینند، بلکه دائماً به دنبال مقصر جلوه دادن اطرافیان برای ناکامیهای موجودند، این در حالی است که قرآن به شیوۀ دیگری عمل میکند.کلید تمام ناکامیهای انسان نزد خود افراد است، در واقع انسان بیش از آنکه دیگران را باعث و بانی ناکامیهای زندگی خود قلمداد کند، باید به این موضوع بیندیشد که او برای برآورده شدن آرزوهای مثبت و خوب خود در زندگی چه تأثیر و نقشی را ایفا کرده است. هر چند هیچکس منکر وجود موانع بیرونی در دستیابی به موفقیتها نیست اما با این وجود عامل درونی در سلب موفقیتها بسیار چشمگیر و پررنگتر است، از این رو خدای متعال در یک آیه به زیبایی انگشت اتهام را به سوی خود این افراد گرفته و میفرماید: در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»آیه فوق یک قانون کلى و اصل مهم قرآنی را مشخص میفرماید، قانونى سرنوشتساز و حرکتآفرین و هشدار دهنده! قانونی که یکى از پایههاى اساسى جهانبینى و جامعهشناسى در اسلام به شمار میآید، این قانون به ما میگوید هرگونه تغییر و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها بستگی دارد، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکى و مانند اینها هیچکدام پایه ندارد، آنچه اساس و پایه است این است که ملتى خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، و یا به عکس خودش تن به ذلت و زبونى و شکست در دهد، حتى لطف خداوند، یا مجازات او، بىمقدمه، دامان هیچ ملتى را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملتها، و تغییرات درونى آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا مىکند.در درجه اول باید به این موضوع توجه داشت که آیات فراوانی از قرآن کریم به خوبی گویای این مطلب است که پیروزی و موفقیت دنیوی افراد در گرو تلاش، کوشش، همت و اقدام هوشمندانه خود افراد است، اینکه خدای متعال در این آیات این چنین فرموده است:1 ـ «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ؛ و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.»2 ـ «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.»
همانطور که قانون و کلید طلایی سعادت گویای تأثیر و اثربخشی کار و تلاش افراد در سعادت دنیوی است، در مباحث اخروی که به مراتب دارای اهمیت و ارزش بیشتری است نیز این تلاش و کوشش افراد است که آنها را به بهشت نزدیک میکند. کسانی که سهمیاز تلاش و کوشش خداپسندانه و کار جهادی و عمل صالح ندارند در توّهم رسیدن به بهشت عمر خود را تلف کردهاند. خدای متعال در قرآن کریم کسانی که بدون هیچگونه تلاش و کوششی خود را در مسیر رسیدن به بهشت میبینند این چنین توبیخ میکند: آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بى آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آنچنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند، گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارىِ خدا نزدیک است!»آیات فوق به یکى از سنن الهى که در همه اقوام جارى بوده است اشاره مىکند و به مؤمنان در همه قرون و اعصار هشدار مىدهد که براى پیروزى و موفقیت و نایل شدن به مواهب بهشتى، باید به استقبال مشکلات رفت و فداکارى کرد و در حقیقت، این مشکلات آزمونى است که مؤمنان را پرورش مىدهد و صاحبان ایمان راستین را از متظاهران به ایمان، آشکار مىکند. اصولاً رمز تکامل و ترقى انسانها همین است، افراد و امتها باید در کورههاى سخت حوادث قرار بگیرند، و همچون فولاد آبدیده شوند، استعدادهاى درونى آنها شکوفا و ایمانشان به خدا قویتر شود؛ ضمناً افراد لایق و مقاوم و با ایمان از افراد نالایق شناخته و صفوفشان از هم جدا شود. حجتالاسلام علی بیرانوند استاد حوزه علمیه-منبع:تسنیم
چرا برای مردگان "دسته گل" میبریم؟/ یکی از بهترین خیرات برای اموات :یکی از بهترین خدمتها و خیرات برای پدران و مادران فوت شده و درگذشتگان، «رد مظالم» است. اگر شاخه گلی میخواهیم بگیریم برای زندگان بگیریم و هدیه کنیم، این حرف بدین معنا نیست که ما با گل و تاج و شاخه گل مخالفیم.برخی حاضرند روی قبر مردگان دسته گل و تاج گل بگذارند، اما برای همسر و مادرش که زنده است حاضر نیست گلی ببرد و به آنها هدیه کند. چرا وقتی این مادر از دست برود آن موقع بخواهیم آن دسته گل را روی قبر او بگذاریم! منظور از «رد مظالم» اموالی از دیگران در دست انسان است که اگر صاحبش را میشناسد باید به او برگرداند یا حلالیت بطلبد؛ اگر به هیچوجه انسان صاحبان آنها را نمیشناسد، چه خود آن اموال باقی باشد و یا توسط شخص مصرف شده باشد و تا جایی که انسان میتواند صاحبان آنها را پیدا کند و اموالشان را به آنها بازگرداند و اگر پیدا کردن صاحبان آنها ممکن نیست، در این صورت با اجازه مرجع تقلید اموال و یا قیمت آنها را (در صورتی که اموال از بین رفته باشد) به فقرا صدقه بدهد. در محاسبه رد مظالم، اگر شخص مقدار آن را میداند همان مقدار را در صورت ناامیدی از یافتن صاحبان آن با اجازه مرجع تقلید، صدقه بدهد، اگر مقدار آن را نمیداند به هر مقداری که یقین دارد، آن را صدقه بدهد. اگر مقدار را به هیچ وجه نمیداند باید یک پنجم مالی که در آن حرام قرار دارد را به نیت ادای وظیفه اعم از خمس و صدقه با اجازه مرجع تقلید صدقه بدهد. حجتالاسلام سیدحسین حسینی قمی -منبع:تسنیم
برچسبها: قانون کلی, قرآنی, زندگی, انسانی