قلب مریض و قلب سلیم از نظر قرآن
از نظر قرآن، قلبی که خدا سالم آفریده است، این قلب با نیت خالص و عمل صالح به «سلیم» میرسد به طوری که دیگر هیچ عاملی آن را دچار مشکل و بیماری نمیسازد. اما اگر بر خلاف آن عمل کنیم، و حسن فعلی یا حسن فاعلی نداشته باشیم، این قلب سالم و مستوی الهی با عواملی به دست انسان دچار بیماری میشود و کارکرد خود را از دست میدهد.در آیات قرآنی بیماریهای بسیاری برای قلب بیان شده است که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از: «کنون»(اسراء، آیه ۴۶؛ انعام، آیه ۲۵)، «طبع»(روم، آیه ۵۹) ، «رین»(مطففین، آیه ۱۴)، «ختم»(بقره، آیه ۷)، «حمیت»(غافر، آیه ۲۶)، «زیع»(آل عمران، آیه ۸)، غفلت(کهف، آیه ۳۸)، «نکره»(نحل، ایه ۲۲)، «تعمد»(احزاب، آیه ۵) «اشمئزاز»(زمر، آیه ۴۵)، و مانند آنها. از نظر قرآن هر یک از این بیماریها میتواند توانایی نفس را در بهره برداری از قلب با مشکل همراه سازد و از کارکرد اصلی آن بازدارد.بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، بیماریها و مرضهای قلب متعدد و متنوع تر از بیماریهای دیگر ابزارهای نفس است؛ از همین رو، میبایست به انواع «بیماریها»ی قلب و نیز عوامل ایجادی آن توجه داشت. در آیات قرآنی به طور تفصیلی این عوامل که «سلامت» قلب را با مخاطره مواجه میسازد پرداخته شده است. پس از نظر قرآن، قلب انسانی هنگامیکه با عواملی دچار بیماری شد از سلامت خارج شده و کارکردی بر خلاف کارکردهای اصلی را در پیش میگیرد.وقتی به آثار این کارکردهای بیماردلی نگاه میشود، میتوان از روزنه آن عوامل ایجادی آن بیماری را نیز به دست آورد. در این جا به برخی از کارکردها و آثار قلب بیمار و بیماردلان اشاره میشود تا معلوم شود که از نظر قرآن بیماردلی چه کارکردهای نادرست و نارسا و آثار زیانباری که انسان به دنبال دارد. از جمله مهم ترین این آثار و کارکردهای بیماردلی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:1-تشکیک افکنی در عقاید صحیح: از آثاری که قرآن برای بیماردلی بیان کرده میتوان به «تشکیک در عقاید صحیح» اشاره کرد. از همین روست که بیمار دلان نسبت به «وعدههای الهی و رسول الله» درباره پیروزی و مانند آنها تشکیک کرده و به مومنان این مطلب را القا میکنند که آنان از سوی خدا و رسول الله(ص)، گرفتار «غرور» شده و فریب خورده اند.(احزاب، آیه ۱۲) البته این تشکیک افکنی محدود به وعدههای الهی نیست، بلکه حتی نسبت به عقاید و حقایق هستی از جمله فرشتگان دوزخ نیز همسو با کافران گرفتار فتنه هستند و با آنان به تشکیک در عقاید میپردازند و به مومنان و عقاید آنان را استهزا میکنند.(مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱) خدا در آیات قرآنی به نمونههایی دیگر از تشکیک آنان نه تنها نسبت به عقاید بلکه «رفتار» اولیای الهی نیز سخن به میآورد؛ زیرا بیماردلان به نوعی در عدالت پیامبر(ص) تشکیک کرده و بر این باورند که در «حکم و حکومت» ایشان به آنان ظلم روا میشوند و حقوق آنان «حیف» میشود. (نور، آیات ۴۸ و ۵۰) 2-نفرین و لعن الهی: بیماردلی موجب میشود تا شخص نسبت به دستورهای الهی از جمله جهاد واکنش منفی نشان دهند و چنان به رهبری مینگرد که گویی مرگ آنان را فراگرفته است؛ زیرا نمیخواهند زیر بار اطاعت امر الهی بروند. از همین رو، خدا آنان را لعن و نفرین کرده و میفرماید که «مرگ» برای آنان سزاوارتر است.(محمد، آیه ۲۰) 3-قفل قلوب و ناتوانی در تدبر: از نظر قرآن، بیماردلان به سبب آن که در برخی از حالات گرفتار «قفل قلوب» میشوند، دیگر قلوب آنان توانایی و قوت «تدبر در قرآن» را از دست میدهد.(محمد، آیه ۲۴) 4-فتنه: کسانی که گرفتار بیماردلی یا قساوت قلب هستند، در برابر «القائات شیطانی» که پیامبران با آن در «امنیه خویش» مواجه میشوند، قدرت «تشخیص» و «فرقان» نداشته و گرفتار «فتنه» میشوند.5-اغراء و فرار از محیط اجتماعی: خدا در قرآن میفرماید که اموری چون «مرض قلب، نفاق و اراجیف» از سوی افراد ناسالم جامعه موجب میشود تا خدا رهبری به اغراء را بر آنان چنان سخت مسلط کند که این گروههای ناسالم اجتماعی ناچار شوند از محیط اجتماعی رهبری اش خارج شوند. 6-لعنت الهی: از نظر قرآن، گروههای سه گانه ناسالم اجتماعی که دچار «مرض قلب، نفاق و اراجیف» هستند، از سوی خدا گرفتار «لعنت» هستند. 7-بازداشت و دستگیری: خدا در قرآن میفرماید که گروههای اجتماعی ناسالم که دچار «مرض قلب، نفاق و اراجیف» هستند، میبایست به سختی بازداشت و دستگیر شده و با محدودیت سازی اجتماعی اجازه هرگونه کنش و واکنش منفی و زیانبار از سوی آنان سلب شود. از نظر قرآن، فرقی ندارد که اینان از چه منزلت اجتماعی برخوردار هستند یا در کدام محیط و منطقه زندگی میکنند؛ بلکه در هر جا و مقام و منزلت هستند، همین که امکان آن فراهم آمد که بر آنان دست یابند، از فرصت بهره گیرند و آنان را بگیرند و بازداشت و حبس کنند. 8-قتل سخت: خدا به رهبری امت اسلام این مجوز را میدهد تا علیه افراد ناسالم اجتماعی سه گانه که دچار «مرض قلب، نفاق و اراجیف» هستند، اقدامات فراتر از اقدامات تامینی، تبعید و اخراج، بازداشت و مانند آنها انجام دهند. بر همین اساس در شرایطی رهبری امت میتواند برای تامین امنیت اجتماع و امت اسلام، این گروههای سه گانه را به اشد مجازات برساند 9-سرعت به سوی دشمنان: از نظر قرآن، بیماردلان با آن که جسم ایشان در میان امت است، اما در باطن با دشمنان هستند؛ از همین رو، وقتی مشکلی برای امت از جمله جهاد پیش میآید، آنان به سرعت خودشان را به دشمنان میرساند تا این گونه «امنیت» پیدا کنند. این افراد در ظاهر تابعیت امت اسلام و در باطن تابعیت کفار و دشمنان را دارند. 10-دایره بدی و سوء: بیماردلان هماره احساس خطر میکنند؛ زیرا هیچ اعتقادی به آخرت ندارند و برای آنان زندگی دنیوی و مادی اصالت دارد؛ از همین روست که هنگام خطر از جمله جهاد، به این احساس میرسند که گرفتار «دایره السوء» شده به طوری که بدیها همانند «دوار» دور آنان میگردد.11-ازدیاد بیماردلی: از نظر قرآن کسانی که بیماردل هستند، با ادعای ایمان به خدا و آخرت، موجبات تشدید و ازدیاد بیماری خود میشوند؛ زیرا با این سخنان و بازی دادن مسلمانان، خود را بیش از پیش گرفتار بیماردلی میکنند12-کذب و دروغ: از نظر قرآن، مدعیان دروغین ایمان به خدا و آخرت در حالی که بیماردل هستند، حقایقی چون خدا و آخرت را «کذب و دروغ» میدانند13-عذاب: کسانی که گرفتار ازدیاد بیماردلی با ادعای دروغین میشوند، در دنیا و آخرت گرفتار «عذاب الیم و عظیم» یعنی عذابهای دردناک و بزرگ الهی میشوند14-استهزاء: بیماردلی موجب میشود تا آنان واکنش منفی نسبت به حق و اهل حق داشته باشند و مومنان را اگر در جمع به تمسخر نگیرند، اما در محافل شیطانی خویش با کفار به استهزاء میگیرند. 15-سفاهت انگاری مومنان: بیماردلان خود را «عقلاء» دانسته و اهل ایمان را «سفیه» و «سبک مغز» میدانند که از عقل خویش بهرهای نبرده اند. 16-سفاهت: از نظر قرآن، بیماردلان گرفتار «سفاهت» هستند؛ زیرا اگر از عقل خویش بهره میبرند میدانستند که آن چه اهل ایمان بدان اعتقاد دارند، حق هستند؛ ولی از آن جایی که از عقل بهره نمیگیرند تصوری غلط و نادرست از خود و مومنان عاقل دارند. پس از نظر قرآن، بیماردلان، نه تنها عاقل نیستند، بلکه جماعتی «سفیه» هستند17-نادانی و عدم علم: از نظر قرآن همان طوری که بیماردلان «عاقل» نیستند، هم چنین «عالم» نیز نیستند؛ زیرا نسبت به «سفاهت» خویش علم ندارند. در حقیقت آنان همانند گروهی هستند که شاعر درباره آنان فرموده است: آن کس که نداند که نداند که که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند. 18-معیت با کافران: از نظر قرآن، بیماردلان هر چند که به ظاهر مسلمان هستند، ولی در باطن با کافران هستند و از همین روست که در مشکلات به سوی آنان میشتابند؛ چرا که دل و جان ایشان سرشار از کفر و با آنان «معیت» دارند.19-اعراض از حکم و حکومت اولیای الهی: از نظر قرآن، بیماردلان با حکم وحکومت پیامبر(ص) و اولیای الهی مشکل دارند و به جای پذیرش حکم وحکومت آنان نسبت به آن مخالفت ورزیده و انواع و اشکال گوناگون از پذیرش آن سرباز میزنند. 20-ظلم: از نظر قرآن، بیماردلان به انواع گوناگون از دایره «عدالت» خارج شده و به خود و خدا و دیگران «ظلم» میکنند. بنابراین، از آثار بیماردلی گرفتار به ظلم و قرارگرفتن جزو زمره ظالمین است. 21-حیف: به نظر میرسد که بیان «اعراض بیماردلان از حکم و حکومت» رهبری و اولیای الهی، به سبب تشکیک در عدالت رسول الله (ص) است؛ به این معنا که آنان بر این باورند که نکند در حکم و حکومت پیامبر(ص) به آنان ظلم میشود. 22-اتهام غرور به مومنان: بیماردلی موجب میشود تا آنان نتوانند حقایق را چنان که هست «تبیین و توصیف» کنند. از همین روست که «توصیه»های آنان نیز بر خلاف حقیقت خواهد بود؛ 23-انذار ناپذیری: از نظر قرآن، کافران و بیماردلان با هم هستند و نمیبایست آنان را جزو امت حقیقی اسلام بر شمرد؛ زیرا همان طوری که کافران میاندیشند و عمل میکنند، بیماردلان از جمله منافقان نیز این گونه هستند. از همین روست که انذارهای پیامبر(ص) هیچ تاثیری نمیگذارد و کافران و بیماردلان ایمان نمیآورند و راه خودشان را میروند24-ختم قلب : از نظر قرآن، کافران و بیماردلان از منافقان، به سبب عقاید و رفتارهای فجور آمیز خویش گرفتار «ختم قلب» میشوند، به طوری که دیگر این ابزار «فؤاد» نفس دیگر نمیتواند فعالیتی داشته باشد؛25-غشاوت بر شنوایی و بینایی: از نظر قرآن بیماردلی همانند کفر موجب میشود که قوای نفسانی در حوزه «بینایی و شنوایی» از کار بیافتد، به طوری که شخص «گوش و چشم» سالم داشته باشد، ولی قوت «شنوایی و بینایی» نداشته باشد و «سمع و بصر» وی با پردهای از دریافت حقیقت ناتوان شود. این بدان معنا خواهد بود که شخص کافر و بیماردلی چون منافق، قوت شنوایی و بینایی را ندارد تا بتواند «علم» را به دست آورد و بر اساس علم عمل کند، 26-ازدیاد رجس و پلیدی: بیماردلان با رویه نادرستی که در پیش میگیرند، روز به روز بر دوری خود از خدا میافزایند و هم چنین به همان میزان «رجس و پلیدی» آنان نیز افزایش مییابد.(توبه، آیه ۱۲۵) 27-بحران آفرینی: از نظر قرآن، گروههای ناسالم اجتماع از منافقان و بیماردلان و مرجفون، عامل بحران آفرینی در اجتماع هستند. اینها که گرفتار بیماردلی هستند با «اخبار و شایعات» بر آن هستند تا «لرزه» بر دل مومنان و امت بیافکنند و آنان را نسبت به دفاع و مقاوت سست کنند تا دستها را به نشانه تسلیم در برابر کافران بالا برند. 28-سوگند دروغ: بیماردلان اهل سوگندهای دروغ هستند واین گونه امت را در شرایطی قرار میدهند که میتواند آسیب زا باشد؛ 29-حبط عمل: بیماردلی موجب میشود تا حتی عمل نیک آنان مورد پذیرش قرار نگیرد؛ زیرا قبول اعمال منوط به آن است که عمل صالح با نیت صادق همراه باشد و حسن فعل با حسن فاعلی اجتماع کند. در حالی که در بیماردلان چنین جمعی اتفاق نمیافتد. بنابراین، اعمال صالح آنان حبط و از میان میرود.(مائده، آیات ۵۲ و ۵۳)30-خسران: خسران بر خلاف ضرر و آسیب، به معنای از دست رفتن اصل سرمایه است. از نظر قرآن، بیماردلی موجب میشود تا شخص اعمال نیک و صالح خویش را به سبب نیت باطل از دست بدهد 31-ندامت و پشیمانی: بیماردلی موجب میشود که در شرایط سخت، به جای گرایش به خیر و خوبی، به شر و بدی گرایش یابد و با بدکاران همراه شود؛ 32-حق نشناسی و حق ناپذیری: بیماردلی موجب میشود که «قلب و سمع و بصر» یعنی قوای اصلی نفس از کار بیافتد و دچار اختلال شود. 33-خدعه: بیماردلان گرفتار خدعه هستند. به این معنا که وقتی که با مومنان قرار میگیرند، خود را اهل ایمان نشان میدهند و در جمع و محافل شیطانی کافران مومنان را به استهزاء و تمسخر میگیرند. از نظر قرآن، اینان خدعهای میکنند که به خدا و رسول الله(ص) ضربهای بزنند؛ 34-خوف مرگ آور: بیماردلی موجب میشود که این افراد تمام اصالت را به دنیا بدهند و آن را «حق» مطلق شمرده و دل بدان بندند. این گونه است که نسبت به اموری چون مرگ هراس دارند و از جهاد میگریزند. 35-ولایت کافران: از نظر قرآن، بیماردلان از ولایت الله خارج هستند؛ زیرا آنان تحت ولایت طاغوت بوده و با کافران ارتباط ولایی دارند به طوری که آنان را «اولیاء» خویش میدانند. 36-عدم هدایت: خدا در قرآن به بیماردلانی که ولایت کافران را به جای ولایت الله انتخاب کرده اند هشدار میدهد که از هدایتهای پاداشی الهی محروم خواهند شد.37-طمع ورزی: بیماردلی موجب انسانها، به اموری طمع کنند. طمع به معنای خواستن چیزی که استحقاق آن را ندارد؛ مثلا کسی که زنی دارد و بخواهد «زن دیگری» را به شکل مورد استفاده قرار دهد، طمع کرده است. 38-تخلف از اوامر الهی و رهبری: 39-افسادگری با ادعای اصلاحات: از آن جایی که بیماردلی قوه شناختی و گرایشی را تهدید میکند و تحلیل و تبیین و توصیهها بر خلاف حقیقت است، به طور طبیعی این افراد که «غیر عاقل و غیرعالم» هستند، کارهایی را انجام میدهند که فساد آمیز و افسادآور است/. 40-کفر: از نظر قرآن، بیماردل امید آن است که با اصلاح نیت و تطبیق قول و عمل و «تصدیق حق» و رهایی از «دروغ انگاری و کذب» حق، نجات یابد؛ اما با ازدیاد بیماری و رجس ممکن است به کفر گرفتار شود و کافر بمیرد. 41-کینه توزی و رسوایی : بیماردلان گرفتار «ضغن» و کینه نسبت به مومنان و امت اسلام هستند که البته اگر ادامه یابد خدا آنان را رسوا میسازد.(محمد، آیه ۲۹) 42-مانع ایمان به قرآن: از نظر قرآن، بیماردلی موجب میشود تا با هر نشانهای از ایمان از ایمان دورتر شود و به قرآن و آیات و سورههای آنان ایمان نیاورد و کافر از دنیا برود. 43-فقدان تعقل و تفقه: از نظر قرآن، قلب سلیم و سالم توانایی آن را دارد که تعقل ورزد و به تفقه و ژرف اندیشی دست یابد.44-جایگزین سازی خوبان: بیماردلاان از فضل و محبت و هدایت الهی محروم شده و در نهایت خدا به جای امت منافق و بیماردل، مومنانی حقیقی را جایگزین میکند .
برچسبها: قلب مریض, قلب سلیم, قرآن