فضلیت خواهی از خدا
فضلیتها، زیادتهای نیکویی است که هر کسی به طور فطری خواهان آن است؛ زیرا نشانه و بیانگر برتریهایی است که هر کسی به طور طبیعی خواهان آن است و از نقیض آن یعنی رذایل گریزان است؛ زیرا کسی دوست ندارد گرفتار رذیلت و پستی صفتی یا حالتی باشد که گواه و شاهدی روشن از فقر ، عیب و نقص اوست. به سخن دیگر، فضایل در تقابل با رذایل، کمالاتی است که هر انسانی به طور فطری بدان گرایش و از ضد و نقیض آن رذایل گریزش دارد.البته از نظر آموزههای وحیانی قرآن، فضایل به دو دسته اصلی «اکتسابی و غیر اکتسابی» تقسیم میشود؛ زیرا برخی از فضایل و کمالات اخلاقی یا غیر اخلاقی هم چون کرامت اکتسابی، تقوای الهی، خوشرویی، بخشندگی با تلاش و کوشش انسان دست یافتنی است؛ ولی برخی دیگر از فضایل هم چون کرامت نوع بشر بر دیگر انواع یا خوشگلی یا خوش اندامییا زیبایی طبیعی جزو صفات فطری و تکوینی شخص است؛ بنابراین نمیتوان گفت که این دسته از فضایل را میتوان با کار و کوشش به دست آورد .با آن که فضایل به این اقسام گوناگون و متنوع تقسیم میشود، آموزههای وحیانی قرآن، از انسانها میخواهد تا از خدا بخواهند که فضایل را به آنان عنایت کند؛ زیرا خدا در قرآن به صراحت میفرماید: از خدا از فضلش بخواهید.(نساء، آیه ۳۲)
پرسش این است که ما در مقام مسألت خواهی و درخواست کدام یک از فضایل الهی را بخواهیم؟ فضایل اکتسابی یا فضایل طبیعی غیر اکتسابی؟! یعنی در مقام فضلیت خواهی از خدا به کدام یک از فضایل توجه و اهتمام کنیم و آنها را مد نظر قرار دهیم و از خدا آنها را بخواهیم که دارنده آن فضایل باشیم؟ آیا مثلا از خدا بخواهیم که خدا فضلیت مردانگی را نصیب من زن کند؟ یا فضلیت پیامبری را به من عطا کند؟ یا کرامت تقوایی اکتسابی را به من بدهد؟ یا بخواهیم که خدا ما را «غنی» کند یا خوشگل نماید یا خوشرو و بخشنده کند؟ برای پاسخ به این پرسش میبایست به آموزههای وحیانی قرآن مراجعه کنیم و ببینیم که مثلا اگر فضایلی است که «شان» یا «مقدر» ما نیست آیا آنها را از خدا بخواهیم یا نخواهیم؟ و اگر خواستهای از این دست داشته باشیم، خدا پاسخ درخواست ما را میدهد یا آن که چیزی را جایگزین میکند که «شان» ما است و با آن، جبران آن کمبودی میشود که برای دیگری فضلیت است؟از نظر قرآن، برخی از فضایل به عنوان فضایل اختصاصی است؛ این فضایل چه در قالب فضایل طبیعی یا فضایل عنایتی باشد، فضایلی است که نمیتوان آن را درخواست کرد؛ به عنوان نمونه از نظر قرآن، برخی از انسانها همانند برخی از فرشتگان برای نبوت و رسالت انتخاب میشوند. خدا میفرماید: خدا از میان فرشتگان رسولانى برمى گزیند و نیز از میان مردم بى گمان خدا شنواى بیناست. (حج، آیه ۷۵) بنابراین، کسی نمیبایست از خدا بخواهد که شامل این رحمت اختصاصی الهی بشود و از این فضلیت برخوردار باشد؛ خدا به صراحت بیان میکند که «نبوت» و «رسالت» از فضایل الهی است که موجب برتری آنان بر انسانهای دیگر میشود: از نظر قرآن، حتی میان پیامبران با توجه به «مشیت» الهی درجات متفاوتی است؛ به طوری که برخی از پیامبران بر برخی دیگر «تفضیل» داده شده اند و برای آنان فضلیتی است که برای دیگران نیست. اما درباره فضایل طبیعی اختصاصی میتوان به فضلیت انسان بر دیگر آفریدهها اشاره کرد که خدا انسان را «کرامت ذاتی» بخشیده و او را بر بسیاری از آفریدههای خویش «فضلیت» داده و به مقام خلافت الهی رسانیده است: از جمله فضلیتهای طبیعی اختصاصی که خدا برای برخی از انسانها قایل شده است، میتوان به فضلیت طبیعی «رجولیت و مردانگی» اشاره کرد؛ زیرا از نظر قرآن، رجولیت بر انوثیت فضلیت دارد؛ چنان که خدا میفرماید: مردان «قوامین» بر زنان هستند؛ به دلیل فضلیتی که خدا برخی را بر برخی دیگر داده است و به دلیل آن که آنان از اموالشان انفاق میکنند.(نساء، آیه ۳۴)بنابراین، فضلیت اختصاصی طبیعی که خدا برای مردان قرار داده به دو دلیل است: اول به دلیل مشیت حکمیانه الهی که هستی بر اساس ساختار تفضیل برخی بر برخی قرار داده است تا این گونه مسئولیتها و وظایف تقسیم شود؛ دوم به دلیل این مسئولیتی بر مردان است تا از اموالشان بر دیگران از جمله زن و فرزندان انفاق کنند و مسئولیت زندگی و آرامش و آسایش آنان را به عهده گیرند.از نظر قرآن، هیچ کس نمیبایست خواهان آن باشد که از «فضایل اختصاصی» که خدا بر اساس مشیت حکیمانه برای برخی قایل شده، بهره مند شود؛ از نظر آموزههای وحیانی قرآن، کم ترین تاثیر این نوع خواستهها در افراد، اعتراض یا تخاصم و خصومت است؛ چنان که فرشتگان پس از آگاهی از «جعل خلافت» برای انسان این گونه عمل کردند و به داعی «سبوح و قدوس» بودن خواهان خلافت برای خود به عنوان یک «فضلیت» شدند که البته با استدلال و برهان قطعی الهی از این خواسته خویش کوتاه آمدند و پذیرای فضلیت حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه الله شدند.(بقره، آیات ۳۰ تا ۳۴)به سخن دیگر، هر کسی بر اساس دارایی میبایست پاسخگو باشد، پس پیامبران نبی کم تر از پیامبران رسول مسئولیت داشته و همان میزانی از آنان بازخواست میشود که به آنان فضلیت داده شده است. در مرد و زن نیز این گونه است.البته خدا از انسانها میخواهد که برخی از «فضایل» را از خدا بخواهند که قابلیت آن وجود دارد که شخص به آن برسد ؛ در حقیقت چیزی را تمنا کنید و از خدا بخواهید که ظرفیت و شان آن برای شما فراهم است یا خدا آن ظرفیت وشانیت را برای شما ایجاد کند؛ نه این که با حسادت و کارهای دیگر بخواهید به آن برسید و مثلا به هر شکلی شده هم چون روش فیمنیستها مردانگی را برای خود اثبات کنید و یا مسئولیتهای مردانه را برای خود بخواهید و برای آنان جنگ و مبارزه کنید یا فعالیتهای مخرب دیگر داشته باشید. خدا صراحت میفرماید: از خدا از برخی از فضلش را بخواهید؛ زیرا خدا به هر چیزی علیم است.(نساء، آیه ۳۲)این که خدا علیم است، به این معنا است که اگر بخواهد فضلی و فضلیتی را به انسان بدهد براساس ظرفیتها و مسئولیتهای میدهد که در چارچوب مشیت حکمیانه و اهداف کلان هستی سامان یافته است؛ پس هر فضلیتی را به انسان نمیدهد، ولی انسان چون نمیتواند از خدا «جنس فضل» و فضلیت را بخواهد که خدا هر آن چیزی که «صلاح خلق حکمت خالق» است را به او میدهد. بنابراین، اگر کسی چیزی را به عنوان فضلیت بخواهد که «مصلحت خلق و حکمت خالق» نیست به او نمیدهد.
برچسبها: فضلیت, خدا